موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر IIKSS_ تحلیل متغییرهای وابسته ای که شاخص توانایی حاکمیت را در روسیه تشکیل می دهند نشان دهنده آن است که نقش اقندار در رابطه میان مردم و حاکمیت 3.3 درصد کاهش یافته است.

بدین ترتیب می توان گفت حاکمیت روسیه در سال 2017 میلادی به احیای قدرت مشروع و نرم خود پرداخته است که البته این امر در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امری غریب نبوده است. از طرفی روس ها برای ادامه نبرد با هژمونی غرب و پیشبرد جنگ در سوریه نیازمند جلب رضایت جمعیت خود می باشند.

در عمل افزایش سهم قدرت مشروع و نرم حکومت روسیه در شاکله وزن حاکمیتی این فدراسیون باعث اصلاح هرم جمعیت این فدراسیون 27 ساله نشده است.

علیرغم آنکه یکسال به عمر ی این فدراسیون افزوده شده است اما شاهد آن هستیم که سهم شاخص پایداری حاکمیت این فدراسیون در کل شاکله وزن حاکمیتی این کشور 1.3 درصد کاهش یافته است.

بدین ترتیب می توان گفت بخش مهمی از  قدرت نرم روس ها و یا زبان شیرین روس ها در برخورد با مردمانشان وابسته به افزایش قیمت نفت و سایر فاکتورهای اقتصادی بوده است. همچنین بخش مهمی از افزایش این شاخص ناشی از فروکش کردن قدرت اقتصادی اروپایی هاست. در واقع می توان گفت فاصله روسیه با غرب در سال 2018 میلادی کمتر شده است.

جام جهانی فوتبال را نیز می توان از جمله عواملی به حساب آورد که روس ها را وادار به فعالیت بیشتر در حوزه اقتصاد و ترمیم چهره ی و امنیتی آنها کرده است.

همانطور که گفته شد نمی توان نقش مدیریت مطلوب و نیز اقتصاد انقباضی روسیه را در مدیریت بحران ها پیش آمده برای این فدراسیون در سال های گذشته نادیده گرفت. روس با جلوگیری از فروپاشی ارزش روبل توانستند آسانتر به چرخه رقابت با ایالات متحده آمریکا و اروپایی ها برگردند.

مقایسه سرانه تولید ناخالص داخلی (GDP Per Capita) روس ها با اندیکاتور وزن حاکمیتی نشان از آن دارد که رشد تولید ناخالص داخلی در روسیه توانسته است کارکرد مطلوب ی داشته باشد. هرچند که باید توجه داشت قیمت نفت به طور میانگین 40 درصد رشد داشته اما تولید ناخالص داخلی روسیه کمتر از 20 درصد رشد داشته و از 8800 دلار به 10200 دلار سیده است.

همانگونه که در تحلیل سال گذشته متذکر گردیده بودیم روس ها برای احیای وزن ی و وزن حاکمیتی خود وادار به واکنش و نرمش در برابر غرب بوده اند. کاهش سطح تنش ها در شرق اروپا، همراهی با غرب در قضیه کره شمالی و یمن، کنترل و مهار سطح واکنش در سوریه در برابر آمریکا، ترمیم رابطه ی و اقتصادی با جهان عرب و توسعه روابط با کشورهای آسیای میانه و قفقاز از جمله فاکتورهایی هستند که روسیه از آنها برای ترمیم وزن حاکمیتی خود استفاده کرده است.

فراموش نکنیم که اعداد به ما کمتر دروغ می گویند. هر کشوری نیازمند بازیابی وزن ی و حاکمیتی خود است و لذا با بررسی این فاکتورها می توان واکنش کشورها را پیش بینی کرد.

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTAwMDU


موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

 

 

 

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS)

وزن حاکمیتی روسیه در سال 2018 میلادی افزایش قابل توجهی داشته و برابر با 1.59 درصد بوده است. این درحالیست که شاخص توانایی حکومت در روسیه در سال 2017، 1.31 درصد سقوط را نسبت به سال 2016 تجربه کرده بود.

پیش بینی می شد با ادامه تحریم های غرب، روسیه همچنان شاهد سقوط وزن حاکمیتی خود باشد. اما شاهد آن هستیم که در شرایط تحریم و به مدد افزایش قیمت 30  الی 50 درصدی قیمت نفت، شاخص توانایی حکومت در روسیه ارتقاء یافته است.

از دیگر دلایل رشد وزن حاکمیتی روسیه را می توان مهار تورم در روسیه در سال 2017 از طریق ت بودجه انقباضی دانست. این کار باعث تقویت روبل در برابر دلار گردید.

تدابیر معقولانه پوتین و تیم اقتصادی او و همچنین افزایش قیمت نفت در سال 2017 میلادی باعث گردید اندیکاتور وزن حاکمیتی روسیه مثبت گردد.

با ادامه روند فعلی در اقتصاد جهانی و کنار آمدن روسیه با وضعیت تحمیل شده ناشی از تحریم ها بر این کشور به احتمال زیاد شاهد افزایش این شاخص در سال بعد خواهیم بود.

مطالعه وضعیت روسیه نشان می دهد هرچه بر فاکتورهای اقتصادی تمرکز بیشتری وجود داشته باشد به همان اندازه وزن ی یک کشور ارتقاء خواهد یافت.

با توجه به آنکه ارتقاء این شاخص از طریق رشد عوامل بیرونی نظیرقیمت نفت و گاز حاصل شده است لذا نمی توان ارتقاء این شاخص را در روسیه یک عامل پایدار دانست.

 بهترین رشد وزن حاکمیتی زمانی اتفاق می افتد که از طریق افزایش جمعیت فعال و افزایش راندمان جمعیت حاصل شود. حال آنکه در روسیه شاهد این قضیه نیستیم.

روسیه بخش مهمی از وزن حاکمیتی خود را به زمینه های اقتصادی بیرون از کشور و بازارهای جهانی وابسته است و این واقعیت تلخ باعث تعریف دو سناریو می گردد  که عبارتند از: 1: روسیه به خواسته های بین المللی تن داده و با غرب تعامل بیشتری نسبت به قبل خواهد داشت و یا 2: معادلات بین المللی را به سمتی سوق داده یا به گونه ای به پیش ببرد که در نهایت منجر به افزایش قیمت نفت یا گاز و یا بیشتر سلاح به عنوان دو منبع بزرگ درآمدی روسیه گردد.

سهم وزن حاکمیتی روسیه در کل شاکله وزن ی این کشور 1.3 درصد رشد را شاهد بوده است.

رگرسیون، تحلیل و آماده سازی: میثم آرائی درونکلا

گردآوری اطلاعات رقومی: قاسم عزیزی

http://www.iikss.com/fa/assets/uploads/users/admin/images/russiagwnew.jpg


موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر


خانواده به عنوان نهادی برای پرورش و رشد شخصیت انسان کارکردهای  نظیر : تربیتی ، اقتصادی – معیشتی ، جنسی و عاطفی، اجتماعی دارد.این کارکرد ها در همه ی دوره های زندگی (سنتی یا نوگرایی) جایگاه خود را در خانواده حفظ کرده است .
در اینجا به شرح مختصری از خانواده و زندگی خانوادگی روسی قبل و بعد از ظهور نوگرایی می پردازیم.
خانواده روسی پیش از ظهور نوگرایی
پیش از ظهور نوگرایی به واسطه ی سنت حاکم بین عموم مردم ، ازدواج یک امر مقدس بود . هیچ دلیلی غیر از جنون و بیماری مانع ازدواج افراد نمی شد،  سن ازدواج بسیارکم و بین 14 تا 19 سال بود. اکثر ازدواج ها به شکل خانوادگی و در میان آشنایان صورت  می گرفت. در خانواده های روسی پدرسالاری حکم فرما  و تک همسری  تنها روش  مرسوم ازدواج بوده است.
طلاق در آن مفهوم بد و بیگانه بود ، اقتصاد خانواده بیشتر برعهده ی  پدر قرار داشته و ن نقش مادری و همسری  برعهده داشتند.
ظهور نوگرایی در جامعه روسیه
اصلاحات اوایل قرن نوزدهم در زمان پترکبیر را آغاز نوگرایی در روسیه می دانند.در همان زمان بود که ن توانایی حضور در مشاغل دولتی ر پیدا کردند. حضور ن در نیمه قرن هجدهم  زمان کاترین دوم و پاول اول شکل جدی تری بخود گرفت. تا این که در اوایل قرن نوزدهم  زمزمه های مبنی بر  تساوی حقوق ن ، داشتن سواد و اجازه ی کار در جامعه به گوش می رسید.
با انقلاب اکتبر 1917 که منجر به شکل گیری حکومت کمونیستی شد. این حکومت تحولات عظیمی برای نقش ن در جامعه به همراه داشت . حکومت تعریفی نوین از زن و مرد ارائه داد. با این تعریف ن ، در همه حوزه های ی ، اجتماعی  و کار (کارهای سخت و طاقت فرسا) حضور بیشتری پیدا کردند.
درسال 1918 لنین ایده ی " آزادی جنسی " خود را در قالب یکی از ارکان آزادی بشری بیان کرد. با این کار تاثیر زیادی برنظام خانواده  گذاشت. ن در آن دوره ، مادر فرزندان زیادی بودند اما به دلیل کار بیرون از خانه  ،نمی توانستند از خانواده و فرزندان خود مراقبت کنند.
ورود بی برنامه ن به دنیای کار و استقلال مالی آن ها  از یک سو  و آزادی جنسی از سوی دیگر ، سبب شد تا در دهه ی 70 علاقه ی ن به ازدواج  به حداقل خود تا آن زمان از تاریخ روسیه برسد و از طرف دیگر به دلیل شرایط سخت کاری ، بیشتر خانواده ها تنها به داشتن یک فرزند بسنده می کردند.
تحولات عصر جدید روسیه و خانواده
پس از فروپاشی اتحاد شوروی ، جامعه سرخورده از باید و نبایدهای پیشین  به تمام آنچه که در دوران کمونیستی بود، پشت کرد.تفکر "مادران کار" که  یک زن ایده ال  را مادر و همسری مهربان نشان می داد که پابه پای مردان برای هدف حکومت کار می کرد ، جای خود را  به "ن کار "  داد. چرا که اهمیت استقلال مالی آنچنان جاذبه ای برای ن داشت که به آسانی حاضر به ازدواج نبودند .  هر چند در این دوران دست مزد ن را به چند برابر کمتر از مردان کاهش دادند .
با پایان دوران جنگ سرد ، فیلم های هالیوودی  در میان جوانان رواج پیدا کرد و دنیای پر زرق و برق غرب ، پشم جوانان را بسته بود . جذاب ترین پدیده برای آنان،  نوگرایی و آزادی های شیرین همراه آن بود؛ وضعیت اقتصادی بحران زده ی جامعه ی روسیه از سوی دیگر عرصه را بر سلامت اخلاقی جامعه تنگ کردند که در دهه ی آخر قرن بیستم  رشد بی سابقه ی تن ی ن در روسیه  را بهمراه داشت .
البته نباید از نظر دورداشت که با گذر از اوج دوران گذار  و برقراری  آرامش نسبی بر فضای آشفته ی جامعه ، اقدامات مثبت فراوانی از سوی دولت  انجام گرفت:
    هدایت ن به مشاغل و حوزه های درمانی ، اجتماعی و مدرسه
    تفاوت حقوق دریافتی ن و مردان از میان برداشته شد.
    در قانون اصلاحاتیبا هدف حمایت از حقوق ن صورت گرفت.
در همین دوران بود که فرهنگ عمومی جامعه به سوی رابطه ی تساوی میان همسران در کانون خانواده بیشتر پذیرفته شد.اما همچنان رشد اقتصادی روسیه  برای همه ی جامعه ، بویژه ن این امکان را فراهم نمود تا روحیه ی مصرف گرایی خود را که از عوامل سرکوب شده ی نوگرایی بود ، به نمایش بگذارند.
از این رو تمایل به فرزند آوری  کاهش پیدا کرد. به گونه ای که این موضوع از سطح هشدار به یک تهدید تبدیل شد. بررسی ها نشان داده است تعداد افرادی که معتقدند هدف اصلی خانواده دیگر فرزندآوری و تربیت فرزندان نیست بشدت در حال افزایش است .
تاثیرات مثبت و منفی نوگرایی در خانواده روسی
واضح است که هر عاملی در جامعه تاثیرات مثبت و منفی به جای می گذارد. در اینجا نیز به بیان چند نمونه از اثرات نوگرایی در نظام خانواده روسی می پردازیم.
تاثیرات مثبت در خانواده :
    یکی از نتایج نو گرایی ، براین خانواده بدستآوردن اراده ی تعیین سرنوشت خود و حق رای در جامعه می باشد. نقش داشتن ن در پست های دولتیحتی در سطح بالای آن ، به ن این انگیزه می دهد که می توانند برای جامعه و خانواده خود مفید و موثر باشند . این امر موجب فزایش سطح خودباوری در ن می شود.
    اصلاحات کستردهدر ساختار اجتماعی ، نهاد خانواده را نیز با تغییرات مهمی روبرو کرد. سیستم سنتی پدر سالاری جای خود را به احترام متقابلو همکاری در خانه داده است .
    در مقایسه با سال های نه چندان دور، هم اکنون ن و مردان می توانند خود شریک زندگی شان را انتخاب کنند. برخلاف گذشته که این اختیار در دست والدین به ویژه پدر بود.
تاثیرات منفی در خانواده :
    دین باوری و ارزش های مبتنی بر مذهب نخستین هدف حمله ی اندیشه های کمونیستی بود. از سویی دیگر نوگرایی با تکیه بر "خردگرایی مطلق" بیش از پیش باورهای دینی را از متن جامعه حذف کرد. با از بین رفتن ارزش های دینی دیگر افراد جامعه خود را مقید به باید و نباید های خانواده نمی دانستند که این امر باعث بوجود آمدن دروغ و خیانت در روابط خانواده ها شد. کارشناسان یکی از دلایل آمار طلاق در روسیه را نبود پایبندی اخلاقی و تعهد زوجین و داشتن ارتباط بیرون از خانواده می داند.
    با افزایش چشم گیر ن شاغل در خارج از خانه ، شاهد کم رنگ شدن رابطه ی عاطفی میان زن و مرد و والدین و فرزندان می باشیم . خستگی بیش از حد را می توان دلیل کاهش روابط عاطفی ن با همسران و فرزندان دانست ، هرچند این امر علی رغم میل باطنی ن می باشد.
    بسیاری از پژوهش های انجام شده نشان می دهد ، زمانی که ن از نظر اقتصادی به مردان وابستگی دارند، بیشتر به ازدواج علاقه نشان می دهند.در حالیکهدوران نوگرایباعثاستقلال مالی ن شده وآمار طلاق در جامعه را افزایش داده استچرا که استقلال مالی سبب شده تاپیامد های پس از طلاقبرای نکاهش یابد.
     ن دیگر بر این باور نیستند که باید موجبات آرامش همسر و تک تک اعضای خانواده را فراهم کنند. اگر ن نقش آرامش آفرینی خود را ایفا نکنند، جایگزینی برای آن وجود نداشتهو آرامش و ثبات حلقه ی گمشده ی روابط خانواده خواهد بود.
    از سویی دیگر نوگرایی با تغییر شیوه زندگی و گذر از عصر کشاورزی به عصر صنعتیو پسا صنعتی سبب تحول در جامعه شده است. در جامعه کشاورزی داشتن فرزند زیاد برتری محسوب می شد در حالی که انقلاب صنعتی تحولی در جامعه ایجاد کرد که افراد تمایل به فرزند کم تر پیدا کردند.
نویسنده : ماندانا فردین ، عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر
برگرفته از : محمدی، زهرا،  جمالی ، مهشید، آسیب شناسی وضعیت  زن و خانواده در روسیه معاصر، مطالعات اوراسیای مرکزی ، 1394
http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTAwNTk


موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر


موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - بعد از یک دوره "احساسی نگریستن" به مقوله خزر و سهم ایران از آن، به نظر می رسد که شرایط ی و اجتماعی کشور با رویکردی منطقی و فنی به این موضوع مهم، در حال حرکت است. با توسعه مفاهیم حقوقی و ریشه‌دار شدن در گفتمان ی به آن سمت رفته‌ایم که عموم متخصصین به این حقیقت آگاهند که اساساً این سوال که "چه مقدار از دریای خزر برای ماست؟" سوال صحیح و کاملی نیست.پژوهش خبری در گفتگو با  دکتر میثم آرائی درونکلا ، مدیر موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر(IIKSS) این موضوع را مورد واکاوی قرارداده است.
دریاها و آب‌ها به دلیل تنوع استفاده از آنها دارای تقسیم‌بندی‌های گوناگونی هستند و به همین جهت معادلات مربوط به سطح آب از عمق یا ستون آب جدا می‌شوند. همچنین موازین مربوط به بستر دریا از عمق به سطح آب متفاوت است. در سطح آب نیز بر اساس نزدیکی ساحل یک منطقه آبی به سواحل کشور دیگر، موزاین حقوقی متفاوتی در فواصل گوناگون وجود دارد. به همین دلیل است که چنین پرسشی که چه میزان از خزر متعلق به ایران است؟، سوال درستی نیست.
در واقع باید اینگونه پرسیده شود که؛
آیا راه حل رژیم حقوقی دریای خزر از لاهه می‌گذرد؟
"فلات قاره"؛ چالش اساسی و کلیدی میان کشورهای حاشیه دریای خزر
روند مذکرات و اخبار واصله نشان از آن دارد که اختلافی برسر منطقه آب‌های سرزمینی و منطقه ماهیگیری در خزر وجود ندارد. بسیاری از موضوعات امنیتی و محیط‌زیستی نیز با یک سطح از چالش‌های طبیعی معقول حل شده و پشت سر گذاشته شده‌اند.
اما در حال حاضر چالش اساسی و کلیدی میان کشورهای حاشیه دریای خزر مربوط به رژیم حقوقی بستر و زیربستر که فلات قاره خوانده می‌شود، است. همین چالش در باب منطقه انحصاری و اقتصادی و مکان دقیق خط مبداء دریای سرزمینی که نقطه آغازین محاسبه سایر مناطق دریای است وجود دارد. اهمیت این خط نیز محدود به تعیین سایر مناطق ماوراء خود نیست، چرا که آب‌های پشت این خط، آب‌های داخلی یک کشور قلمداد می‌شود و از اهمیت بالایی برخوردار است. باید توجه داشت که تعیین سهم و میزان برخورداری کشورها از منطقه فلات قاره و منطقه انحصاری و اقتصادی از موضوعاتی است که اساساً به کشورهای روبرو و یا مجاور یکدیگر مربوط است و در منطقه جنوب خزر نمی‌توان آن را مربوط به کشورهای شمالی آن (شامل روسیه و قزاقستان) دانست. از طرفی نیز تعیین سهم(تحدید حدود)مناطق شمالی خزر ارتباطی به ایران ندارد. به همین دلیل برای حل و فصل اختلافات مربوط به تحدید حدود میان کشورهای منطقه جنوبی دریای خزر باید اقدام به انجام مذاکرات دوجانبه (ایران-آذربایجان و ایران-ترکمنستان) کرد و سپس برای تعیین "نقطه ثلاثه"، یعنی مرز ایران، ترکمنستان و آذربایجان اقدام به مذاکرات سه جانبه نمود.
در چنین وضعیتی اگر طرفین نتوانند اختلافات خود را با مذاکره و یا میانجیگری طرف ثالث حل کنند  ناچاراً باید تن به حل و فصل حقوقی اختلافات دهند. در این راستا دو راه اساسی وجود دارد که عبارتند از:
آیا راه حل رژیم حقوقی دریای خزر از لاهه می‌گذرد؟
راه اول که ارجاع موضوع به یک داوری است شاید بیشتر مورد قبول طرفین باشد. زیرا فوبیای حقوق بین‌الملل و ناشناخته بودن قواعد آن برای کشورهای حاشیه دریای خزر باعث می شود به این راه علاقه بیشتری نشان دهند. زیرا در شیوه داوری، طرفین داورانی را انتخاب و معرفی کرده و آن داوران نیز چند سرداور تعیین می‌کنند تا با اتکاء به قراردادهای موجود و یا هر اصل یا قاعده دیگری که طرفین آن را لازم الاتباع می دانند، موضوع حاضر را میان طرفین حل و فصل نمایند. جذابیت موضوع آن است که طرفین می‌توانند هر قاعده یا اصل و یا موافقتنامه‌ای را که خود می‌پسندند را مبنای داوری قرار داده و از این طریق خود را از دایره شمول قواعد حقوق بین‌الملل مستثنی نمایند.
اما راه دوم که در عوام بیشتر از آن صحبت به میان می‌آید ارجاع موضوع به دیوان بین‌المللی دادگستری بین‌المللی است. باید متذکر شوم این راه نه یک راه غیر ممکن اما بسیار سخت‌تر از آن است که تصور می‌شود. دیوان بین‌المللی دادگستری به مانند یک دادگاه داخلی نیست که هر کشوری بتواند به راحتی به آن رجوع کرده و در مقابل طرف مقابل آن(خوانده) ملزم به حضور در پروسه رسیدگی باشد.
  صلاحیت اختیاری برای رسیدگی اجباری
دیوان بین‌المللی دادگستری برای شروع رسیدگی نیازمند داشتن صلاحیت در آن زمینه است. یعنی آنکه دیوان تا صلاحیت رسیدگی در یک موضوع را نداشته باشد نمی‌تواند وارد رسیدگی شود. اصطلاحاً از منظر حقوق بین‌الملل می‌گویند؛ "دیوان دارای صلاحیت اختیاری برای رسیدگی اجباری است". این یعنی آنکه کشورها برای وارد شدن دیوان در یک موضوع، باید این اجازه را به دیوان بدهند. البته اجازه دادن به دیوان ممکن است به صورت‌های مختلفی بوده باشد. به عنوان مثال ممکن است در قالب یک معاهده چندجانبه و یا دوجانبه و یا حتی صدور یک اعلامیه یکجانبه از سوی طرفین این صلاحیت به دیوان اعطا شده باشد.
بررسی اسناد موجود نشان می‌دهد که در هیچ سندی نمی‌توان این صلاحیت را استخراج کرد و تنها راه ارجاع موضوع به دیوان رضایت منجز و صریح کشورهای طرف اختلاف است. یعنی آذربایجان و ایران باید به اتفاق برسند که موضوع به دیوان ارجاع شود، که این امر نیز در آینده ای نزدیک بعید به نظر می رسد. زیرا مرور کنوانسیون تهران که مربوط به محیط‌زیست دریای خزر است نشان می‌دهد که کشورها کوچکترین روزنه ارجاع اختلافات زیست‌محیطی را به محاکم بین‌المللی بسته‌اند. حال در این وضعیت بعید است در زمان حال تن به ارجاع اختلافات در زمینه‌های بسیار مهم‌تر را به محاکم بین‌المللی بدهند.
  جمع بندی
شاید دلیل و توجیه کشورهای حاشیه خزر برای عدم  ارجاع موضوعات به محاکم بین‌المللی نیز کاملاً مشخص باشد و آن اینکه حقوق بین‌الملل از اصلی‌ترین منابع دیوان در تحکم است. حال چگونه انتظار داریم وقتی کشورها حاضر نیستند در یک فضای صمیمی متابعت از قواعد حقوق بین‌الملل را در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر در دستور کار خود قرار دهند، آنگاه تن به دادگستری بین‌المللی بدهند. زیرا مطالعات نشان می‌دهد متابعت از قواعد حقوق بین‌الملل در وضعیت فعلی و جاری حقوق بین‌الملل بیشتر از همه به نفع ایران تمام خواهد شد.
اگر تصمیم‌سازان امر به این نتیجه برسند که باید این اختلاف از طریق دیوان بین‌المللی دادگستری حل و فصل شود، آنگاه باید جهت مذاکرات را به این سمت به پیش برد که طرفین در ارجاع موضوع به دیوان قانع شوند. در این صورت است که با جلب رضایت آنها به ارجاع موضوع حاضر به دیوان می‌توان امید بست.
منبع: پژوهش خبری صدا وسیما
لینک دسترسی به متن مصاحبه در خبرگزاری صدا و سیما: http://www.iribnews.ir/fa/news/2141020
http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTAyMDA


موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

 

بیش از 190 گروه های قومی در میان 142 میلیون نفر جمعیت روسیه وجود دارد.اکثر گروه های قومی در روسیه  ظاهری به اصطلاح اروپایی دارند، اما تعداد زیادی از شهروندان روسی نیز  وجود دارند که می توانند به صورت قومی آسیایی طبقه بندی شوند.

تنوع قومی روسیه اغلب گردشگران را شگفت زده می کند،چون آنها  انتظار دارند که کشور روسیه از نظر قومیتی  همگن تر باشد. در حالی که بیش از 190 قومیت در کشور وجود دارد،  روسیه به طور رسمی  هیچ گروهی را به عنوان گروه آسیایی معرفی نمی کند.

یور کیتوف، پژوهشگر مرکز انسان شناسی فیزیکی آکادمی علوم روسیه، معتقد است که سه تعریف از اصطلاح آسیایی در زمینه روسی وجود دارد.

کیتوف به RBTH گفت: اول از همه، آسیایی ها افرادی هستند که در بخش آسیایی روسیه زندگی می کنند. در مرحله دوم، آسیایی ها  اساسا به وسیله   زبان و فرهنگ خود شناسایی می شوند. کیتوف می افزاید: مردم ترکیه و تونگزیس را می توان به عنوان آسیایی ها نام برد.

ثالثا، آسیایی ها را به سادگی می توان به عنوان مغول توصیف کرد .  او در میان آنها  کلمیکس، یوکیگیر، بوریاسی، تووین، خاكس، چوكسی، كوریك ها، اسكیموها و آئول ها را فهرست كرد.

او توضیح می دهد که قومیت های بسیاری از نژاد مغولی در روسیه وجود دارد. با این حال، شناسایی آنها به شدت سخت است، از آنجا که "قلمرو روسیه مدرن شامل حداقل دو نژاد: قفقازی و مغولی است" و پس از سال ها همزیستی آنها در همه نوع نسبت ها ترکیب شده اند.

پروفسور Ilya Perevozchikov، که کتاب اصلی کالج برای دانش آموزان علوم انسانی در روسیه را  نوشت، با کیتو موافق است. او به RBTH گفت که اصطلاح آسیایی کاملا گمراه کننده و مبهم است. تاتارها و قزاقهای  که آسیایی به نظر می رسند، که او  به عنوان نمونه به آنها اشاره می کند، دارای منشا مخلوطی هستند و خون قفقازی و مغولی دارند.

Perevozchikov می گوید نژاد و قومیت در همه موارد با هم مرتبط  نیستند. نژاد یک مفهوم بیولوژیک است، در حالی که قومیت فقط یک مفهوم اجتماعی است.

چه تعداد آسیایی در روسیه زندگی می کنند؟

براساس سرشماری سال 2010 روسیه،  193 گروه قومی در روسیه وجود دارد. در زیر لیستی از ده گروه  قومی پرجمعیت  آسیای ها  ( که به طور سنتی پذیرفته شده)  در روسیه مدرن  براساس اطلاعات سرشماری وجود دارد.


اگر چه بسیاری از مردم بومی شمال و خاور دور روسیه (مانند چوکچی یا اقیانوس) بخشی از نژاد مغولی هستند، اما متأسفانه  آنها در شمارش گنجانده نشده اند ، زیرا جمعیت انها  به شدت کاهش یافته است.

دولت روسیه اقدامات لازم را برای حفظ فرهنگ و آداب و رسوم این گروه ها با حمایت از انجمن های آنها  و ارائه دوره های کارآموزی به آنها در مقر سازمان ملل انجام می دهد.

اینکه چه کسی می تواند به عنوان یک آسیایی طبقه بندی شود، موضوع مورد  بحث در اروپا، آسیا و ایالات متحده است. با تعاریف سنتی، روسیه دارای 9.5 میلیون ساکن قوم آسیایی است که 6.5 درصد از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند.

در مقایسه، طبق گزارش مرکز پژوهشی Pew،   آمریکایی های آسیایی  5.8 درصد از جمعیت ایالات متحده را تشکیل می دهند.

اکثر جمعیت آسیایی روسیه در مناطق روستایی زندگی می کنند. تنها جوامع آسیایی که به طور عمده در روسیه ی شهرنشین هستند، کره ای ها، تاتار ها، ازبک ها و قرقیزستانی ها هستند.

آمارها نشان می دهد که در جامعه آسیایی جمعیت ن ، که مطابق با یک روند کلی در روسیه ، بیش از مردان می باشد.

 اصلیت(ریشه) در مناطق مختلف آسیا 

بسیاری از گروه های قومی آسیایی دارای تاریخ مبهم هستند که برای محققان مدرن دشوار است تا اجداد انها را ردیابی کنند. به عنوان مثال، بوریا ها از قبیله های سیبری و مغولی سرچشمه می گیرند و در نهایت در نزدیکی دریاچه بایکال و جمهوری داخلی بوریاسیای مدرن قرار دارند.

آنها برای اولین بار در  "تاریخ مغول ها"، قدیمی ترین اثر ادبی ماندگار مغولستان از پایان قرن 13، ذکر شده اند.

تاریخ کالمیکس نیز به شدت با یک قبیله مغول دیگر- - Oirats ارتباط دارد.  اولین سوابق نوشته شده از مردم تووان به آنها به عنوان  Dingling  اشاره می کنند.

تاتارها و قزاق ها دارای اجداد مشترک هستند وبه زبان ترکی سخن می گویند. یوکات ها، باشکرها، ازبک ها و قرقیزستانی ها  بر این اعتقاد دارند که  به گروه های قومی تركی بومی آسیای میانه  تعلق دارند.

بسیاری از جوامع کره ای که در سراسر روسیه کشف شده اند،  ریشه های آنها   به کره ای ها که در اواخر قرن نوزدهم در شرق خلیج فارس زندگی می کردند، بازمی گردد.  کره ای ها، که به علت فقر کشور خود را ترک کردند، به سرعت با شرق دور سازکاری پیدا کردند و در زمین های کشاورزی خالی ساکن شدند.

اتحاد جماهیر شوروی بسیاری از آنها را در سال 1930  به کشورهای آسیای میانه، جایی که آنها همچنان در حال حاضر  زندگی می کنند ، تبعید کرد.

جمهوری داخلی تاتارستان و یاکوتیا همچنین گروههای قومی بزرگ  آسیایی را دارند.

بسیاری از گروه های قومی دارای یک مرکز نمایندگی و مراکز فرهنگی هستند.  دولت روسیه نیز اداره فدرال امور قومی را راه اندازی کرده است.

قانون اساسی روسیه، حق تمام جمهوری های داخلی را، به جز زبان روسی، به زبان های دولتی خود تضمین می کند. همچنین حق گروه های قومی را برای حفظ زبان مادری خود و ایجاد شرایط برای تحصیل و توسعه آنها تضمین می کند.

متأسفانه بسیاری از مردم آسیایی از جمهوری های روسیه از خانه های خود به مسکو و دیگر شهرهای توسعه یافته اقتصادی نقل مکان می کنند.  در سال 2013 بیش از نیم  میلیون مهاجر داخلی به بخش اروپایی روسیه نقل مکان کردند.

آمار عقب افتادگی حقوق و دستمزد دولتی ممکن است تمایل به ترک این افراد را توضیح دهد.  در سال 2015، ناحیه فدرال سیبری حدود 773 میلیون روبل (حدود 13.3 میلیون دلار) به کارمندان خود بدهکار بود ، در حالیکه تعداد آن در ناحیه فدرال مرکزی فقط 477 میلیون روبل بود.

آسیایی ها چه کسانی هستند

سرشماری دولت روسیه جمعیت را براساس قومیت ها تقسیم می کند، اما این مشکل است که به طور عینی تصمیم گیرد که کدام گروه را می توان به عنوان آسیایی طبقه بندی کرد.

تعریف اصطلاح آسیایی در کشورهای مختلف متفاوت است. انگلستان به طور عمده آسیایی ها را مردم جنوب آسیا، که عمدتا شامل هند، پاکستان و بنگلادش است ، تعریف می کند.

روسیه دارای تعداد زیادی گروه های  قومی و جمعیت متنوعی است / ریانووستی خبر / سرگئی گونایف

 درسال 2010 دفتر سرشماری ایالات متحده   آسیایی ها را شامل کسانی می داند که  ریشه در شرق دور، شبه قاره هند و آسیای جنوب شرقی دارند، در حالی که دولت سوئد نیز شامل مردم خاورمیانه می شود.

هر دو محقق غربی و شرقی  در تعریف آسیایی ها هم نظر نیستند و اگرچه بیشتر آنها تمایل دارند اصطلاح "مغولی" را به عنوان استثناء استفاده کنند.

به عنوان مثال، دکتر مارتا میرازون لاهر از دانشگاه کمبریج معتقد است که "تمام جمعیت آسیایی" را می توان تحت اصطلاح " مغولی " طبقه بندی کرد.

 مسنیا ری نوویتا (Masniari Novita ) از دانشگاه Jember در اندونزی می گوید: "آسیا ها بخشی از نژاد مغولی هستند، در حالی که آسیا های شبه قاره هند بخشی از نژاد قفقازی هستند."

یک راهنمای سبک 2011 توسط پروفسور دیوید بلاکلی توصیه می کند که از اصطلاح آسیایی برای اشاره به افرادی که در کشورهای آسیایی زندگی می کنند مانند "چین، ژاپن، کره و ویتنام" استفاده کنید، مگر اینکه در یک وضعیت خاص، استفاده از یک اصطلاح ملی خاص را بهتر از استفاده از اصطلاح گسترده تر آسیایی  بدانند.

منبع: Aizhan Kazak, RBTH

 

مترجم : ماندانا فردین، عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTAxODg

 


موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لباس کودک دکتر بقایی هر چی که بخوای خدمات طراحی انلاین خانه سونی بست موزیک دلنوشته های یک عاشق تك فايل